لغت نامه دهخدا
تیزتاو. ( ص مرکب ) تندخوی. ( ناظم الاطباء ). تیزتاب. زودخشم. سریعالغضب:
بیامد ز هر کشوری باژ و ساو
ز بیم گو نامور تیزتاو.( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 247 ).رجوع به فهرست ولف شود.
تیزتاو. ( ص مرکب ) تندخوی. ( ناظم الاطباء ). تیزتاب. زودخشم. سریعالغضب:
بیامد ز هر کشوری باژ و ساو
ز بیم گو نامور تیزتاو.( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 247 ).رجوع به فهرست ولف شود.
(ص مر. ) تندخو، بدخو.
تندخو، بدخو.
تیز تاب زود خشم
تندخو، بدخو.