تنقیز

لغت نامه دهخدا

تنقیز. [ ت َ ] ( ع مص ) برجهانیدن. ( زوزنی ). برجهانیدن آهو را. || رقصانیدن کودک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رقصانیدن مادر کودک را. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علت
علت
مجال
مجال
کس کش
کس کش
فال امروز
فال امروز