بسماط

لغت نامه دهخدا

بسماط. [ ] ( معرب، اِ ) خبز رومی. کمک بقسمات. ( یادداشت مؤلف ). بسکمات. بسکماج. نان سوخاری. بیسکویت. متداول امروز عراق باسماق، مأخوذ از ترکی.