بخنوه

لغت نامه دهخدا

بخنوه. [ ب َ ن َ وَ / ب ُ ] ( اِ ) برق و آن درخشندگی است که بیشتر بوقت باریدن بهم می رسد. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ): الاکتلال؛ درخشیدن بخنوه. ( تاج المصادر بیهقی از مؤلف ). الومیض، الومض، الومضان؛ درخشیدن بخنوه. ( تاج المصادر بیهقی از مؤلف ). المصوع؛ درفشیدن بخنوه و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی از یادداشت مؤلف ). و رجوع به بخنو شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب فال امروز فال امروز فال درخت فال درخت