ایداع

لغت نامه دهخدا

ایداع. ( ع مص ) ( از «ودع » ) ودیعت نهادن به کسی و پذیرفتن از کسی ودیعت را، هو من الاضداد. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ). حفاظت مال خود را به دیگری سپردن. ( تعریفات ). || صلح کردن میان قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( از «ی دع » ) واجب کردن حج را بر خود به تطیب زعفران بجهت احرام، یقال: ایدع الحج علی نفسه اذا اوجبه. ( منتهی الارب ). واجب گردانیدن حج بر خود. ( ناظم الاطباء ). || واجب کردن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی، ودیعه گذاشتن، سپردن.

فرهنگ فارسی

ودیعت نهادن بکسی و پذیرفتن از کسی ودیعت را.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب فال عشق فال عشق فال اعداد فال اعداد