اضحیانه

لغت نامه دهخدا

( اضحیانة ) اضحیانة. [ اِ ن َ / اُ ح ُ ن َ ] ( ع ص ) شب اضحیانة؛ روشن. تابناک. ( از اقرب الموارد ). اِضْحیة. ( اقرب الموارد ). شب روشن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مافیا
مافیا
منعقد
منعقد
خنیاگر
خنیاگر
دول
دول