احاشه

لغت نامه دهخدا

( احاشة ) احاشة. [ اِ ش َ ] ( ع مص ) احواش. گرداگرد صید برآمدن تا بدامگاه آید. ( منتهی الارب ). صید برانگیختن. ( تاج المصادر ). شکار برخیزانیدن. نخجیروالی. آهوگردانی.

فرهنگ فارسی

صید برانگیختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی