وحدت شخصی وجود از بنیادیترین نظریههای فلسفه صدرایی است که بر این اصل استوار است که حقیقت وجود، یگانه و بسیط است. این حقیقت هیچگونه کثرت، نقص یا امکان در ذات خود ندارد و به صورت مستقل و مطلق قائم به خویش است. در نگاه صدرالمتألهین، همه موجودات و پدیدهها چیزی جز شئون، صفات و تجلیات همین حقیقت واحد نیستند؛ بنابراین کثرت در عالم، نه به معنای استقلال اشیا، بلکه به معنای ظهورات گوناگون یک اصل یکتا تلقی میشود.
از منظر علیت، وحدت شخصی وجود نشان میدهد که معلولها هویت جدا و مستقل از علت ندارند، بلکه عین وابستگی و فقر به آن هستند. بدین معنا، وجود ممکنات صرفاً شأن و وصف علت است و هیچگاه هویتی بیرون از آن پیدا نمیکند. این تفسیر از رابطه علت و معلول، مفهوم جدایی و فاصله را از میان برمیدارد و پیوندی درونی و ذاتی میان هستی و تجلیات آن برقرار میسازد. در نتیجه، عالم بهمثابه وصف و کار الهی فهم میشود، نه چیزی منفصل و جدا از او.
بنابراین، نظریه وحدت شخصی وجود به مرتبه نهایی در حکمت متعالیه میرسد و فراتر از وحدت تشکیکی و امکان فقری قرار میگیرد. در این چارچوب، موجودات بهجای آنکه ذوات مستقلی باشند، بهصورت شئونات و اطوار حقیقت مطلق جلوهگر میشوند. به این ترتیب، فلسفه صدرایی با نفی استقلال موجودات، توحید را در سطحی عمیقتر و هستیشناسانه تبیین میکند و کل جهان را ظهور و وصف واحدی میداند که حقیقت آن در وجود مطلق و بسیط ریشه دارد.