کله بوز

لغت نامه دهخدا

کله بوز. [ ک َ ل َ ] ( اِخ ) دهستانی از بخش مرکزی شهرستان میانه است که در جنوب و جنوب غربی میانه واقع است و از شمال به دهستان حومه و از جنوب به بخش مرکزی زنجان و از مشرق به دهستان کاغذکنان و از مغرب به دهستان تیرچایی محدود است. کوهستانی و معتدل مایل به گرمی است و آب آن از رودهای آیدوغموش و قرانقوچای و سایر نهرهای جاری از کوههای منطقه تأمین می شود. محصولات عمده آن غلات و اندکی حبوبات و کرچک است.این دهستان از 95 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و سکنه آن در حدود 13720 نفر است و قرای مهمش عبارتنداز: شیخدرآباد ( مرکز دهستان )، کلوچه خالصه، طوق، قره طورق. بواسطه کوهستانی بودن راههای قری عموماً مالرو است. خط آهن زنجان و مراغه از شمال و مشرق این دهستان عبور می کند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش مرکزی شهرستان میانه کوهستانی و معتدل دارای ۹۵ آبادی و ۱۳ ۷۲٠تن سکنه.

جمله سازی با کله بوز

کاراکتری با نام جی توالت در این سری حضور دارد که کله جی من را دارد.
در پا فتاد کار دل از غم چو دامنت تا دست برد سوی گریبانت از کله
او به‌واسطهٔ کارگردانی فیلم‌های کمدی سه کله‌پوک شناخته می‌شود.
درد سر مردم همه از سر خیزد چون یافت کله درد قویتر خیزد
کمر بست و کله بر سر نهادش هر آن چیزی که می بایست دادش
نه آنکه از زر و یاقوت او کله سازد نه آنکه او کمر لعل بر میان دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف
میلف
دارک
دارک
داشاق
داشاق
فال امروز
فال امروز