کاردیر هرمز

لغت نامه دهخدا

کاردیر هرمز. [ هَُ م ُ / م َ] ( اِخ ) کارتیر. کرتیر. موبدی در عهد ساسانی که کتیبه ای از او در نقش رجب و کتیبه دیگری از همو در بالای نقش برجسته شاپور در نقش رستم وجود دارد. ( سبک شناسی ج 1 ص 42 ). و رجوع به کرتیر و «کرتیر هرمز» شود.

فرهنگ فارسی

کارتیر موبدی در عهد ساسانی

جمله سازی با کاردیر هرمز

برو باری نگه کن روی هرمز که تا خود دیدهیی آنروی هرگز
دل هرمز ازان شادی چنان شد که گویی مغز او چون زعفران شد
چو سوسن گرچه هرمز ده زبانست ز گل دارد حیا خاموش از آنست
شبی خوابی عجب دید آن دل افروز که می‌آید برش هرمز دگر روز
نخستین که گفتی ز هرمز سخن به بیهوده از آرزوی کهن
دگر کاین تهمتش بر طبع ره کرد که خسرو چشم هرمز را تبه کرد
چو هرمز دید حالی پیشش آورد بحرمت در جوار خویشش آورد
یکی را شه بر هرمز فرستاد که ای استاد بگذشت آن بر استاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال امروز فال امروز فال عشق فال عشق