لغت نامه دهخدا پوست واشده. [ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) پوست برکنده شده. از پوست برآمده. پوست به یک سوی شده. پوست بازشده.
جمله سازی با پوست واشده نعلیست مه از اَبرَشِ او واشده از پی گوییست خور از اَشقَرِ او نازده بر دم غنچهای، در هر طرف، با عندلیبی واشده خوش تماشاییست یکسر دیده شو چون گلستان!