مرقوم کردن

لغت نامه دهخدا

مرقوم کردن. [ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رقم کردن و نگاشتن. ( ناظم الاطباء ). نوشتن. مسطور کردن. مرقوم داشتن. رجوع به مرقوم شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نوشتن.

جمله سازی با مرقوم کردن

در كتاب تحفه المهدويه مرقوم است كه از براى حوائج بخواند و آن چهار ركعت است در هرركعت به يك سلام در ركعت اول بعد از حمد بيست و پنج مرتبه بگويد:
جناب آقاى دكتر غلامرضا باهر، رياست محترم بيمارستان آية الله العظمى حاج سيدمحمدرضا موسوى گلپايگانى قدس سره در قم،طى نوشته اى در تاريخ24/6/74 مرقوم داشته اند:
الميزان (كتاب ) را مجازات حتمى معنا كرده و (سجين ) رامحل عذاب دانسته است؛ يعنى: مجازات حتمى فجار در سجين خواهد بود. ولى آن بعيد بهنظر مى رسد؛ زيرا كتاب مرقوم بودن، توجيه نمى شود.
اين نوشتار كوتاه بنا به خواسته مولف محترم كتاب چهره درخشان قمر بنى هاشمابوالفضل العباس عليه السلام مرقوم شد.
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى، تصميم هميشگى و دائمى بر ترك گناه در اعتقاد وعمل.))(87)
295-جناب ميلانى كرامات ديگرى را نيز مرقوم داشته اند كه در صفحات آيندهخواهيد خواند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال انبیا فال انبیا فال عشقی فال عشقی فال ای چینگ فال ای چینگ