لینش قرن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با لینش قرن
صد قرن چو باد اگر بپویم هم باد بود که یار دور است
از سه قرن این امت خوار و زبون زنده بی سوز و سرور اندرون
فلکا مادر ایام بصد قرن هنوز نتواند چو منی طفل سخندان آورد
صد قرن اگر گام زنی در ره او چون درنگری نخستمین گام بود
هزاران قرن با سر شد چو گردی که تا جایی برآمد نام مردی
گر هزاران قرن گندم بدروی آن همه یکی بود نبود دویی