قزلباش خواجه احم

لغت نامه دهخدا

قزلباش خواجه احمد. [ ق ِ زِ خوا / خا ج َ اَ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 33000 گزی خاور سه کوهه، نزدیک مرز افغانستان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرم و معتدل است. سکنه آن 57 تن. آب آن از رودخانه هیرمند و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

جمله سازی با قزلباش خواجه احم

وقتی خان احمد از تسلیم کردن امرای خائن قزلباش که در گیلان به او پناه آورده بودند سرباز زد و در عوض ۱۵۰ تومان پول نقد فرستاد که خشم شاه عباس را برانگیخت فرصت مناسب فراهم آمد.
امرای قزلباش که فاتحانه وارد رشت شدند وقتی خود را بین جمعیتی بسیار متخاصم که آنان و سربازانشان را شب و روز مورد آزار قرار می‌دادند کاملاً جدا و بی ارتباط با مردم یافتند، پریشان و بی سامان به قزوین برگشتند.
در سال‌های ۱۳۱۶–۱۳۱۷ خورشیدی (۱۹۳۷–۱۹۳۸ میلادی) دولت افغانستان دانشجویانی را برای آموزش دیدن در زمینه نظامی به اروپا و آمریکا فرستاد. بنا بر سیاست پشتون‌سازی، فرزندان اقوام هزاره، قزلباش و ازبک از شرکت در این دوره‌های آموزشی محروم شدند.
بدرخان استاجلو از امرای قزلباش طایفه استاجلو در دوره شاه تهماسب یکم و شاه اسماعیل دوم بود. وی در جنگ‌های متعددی حضور داشت.
در مرند القاسب میرزا با گروه کوچکی از قزلباشان روبرو شدند و آن‌ها را شکست داد اما به شهر داخل نشدند زیرا گمان کردند گروه بزرگ‌تری ممکن است در کمین آن‌ها باشند.