لغت نامه دهخدا
فائز صاحب مصر.[ ءِ ح ِ ب ِ م ِ ] ( اِخ ) رجوع به فائز بنصر اﷲ شود.
فائز صاحب مصر.[ ءِ ح ِ ب ِ م ِ ] ( اِخ ) رجوع به فائز بنصر اﷲ شود.
رجوع بفائز بنصر الله شود.
💡 من در مدّت دو سال كه به همسايگى او فائز و بهره مند شدم در اين مدّت از او چيزهايى رامشاهده نمودم كه بيانش به طول مى انجامد.(142)
💡 O بشارت هاى خداوند به اوليايش در دنيا، در آيات ديگر قرآن آمده است كه نشانمى دهد اولياى خدا در همين دنيا نيز فائز و برنده اند، زيرا:
💡 مايد بندگان خدا شما را سفارش مى كنم بتقوى و پرهيزكارى و ترس از خدا كهآن تقوى توشه راه آخرت است و توشه اى كه صاحب آن را بهمنزل مقصود مى رساند و پناهى است كه مى رهاند و بمراد فائز مى گرداند اى بندگانخدا همانا به تقوى و پرهيزكارى
💡 در جواب گفت: ايمادر! والله دوست ميداشتم كه چنين ميبودم و قلاده اين امر برگردن نمىافكندم آيا من وزرووبال اين كار را بر خود حمل دهم و بنواميه بحلاوت آن فائز شوند،اين نخواهد شد.
💡 خداوند متعال انسان را در اين عالم براى دست يابى به هدفى عالى آفريده و براىرسيدن به اين مقصود او را به قوا و نيروهاى متعددى مجهز نموده است، آن هدف جزبندگى و معرفت حق تعالى چيز ديگرى نيست كه هر انسانى با رسيدن به آن به مقاموالاى خليفة اللهى فائز مى شود و اگر مى گوييم وجود موجودات مقدمه اى براى وجود وحيات انسان است و در نهايت تحت فرمان او خواهند بود، فقط به اين معنا است.