غلغل زدن

لغت نامه دهخدا

غلغل زدن. [ غ ُ غ ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) جوشیدن با آواز. رجوع به غلغل شود. || بانگ و آواز برآوردن. شور و غوغا و فریاد برآوردن:
بهار است و از شوق هر بلبلی
به شاخ طرب میزند غلغلی.ملاطغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - جوشیدن با آواز ۲ - بانگ و آواز بر آورد ن شور و غوغا کردن.

جمله سازی با غلغل زدن

💡 ز بلبل نیست این غلغل به گلشن بود این شورش و این غلغل از گُل

💡 بینظری نیست این دیده نرگس به راه بی سخنی نیست این غلغل بلبل به باغ

💡 وانک در موکب میمونش گه غلغل کوس فزع صور به نسبت چو صریر قلم است

💡 ای باغبان ز غلغل بلبل عجب مدار سلطان گل چو خیمه بصحن چمن زند

💡 چو گر سیوز آن کاخ در بسته دید می و غلغل نوش پیوسته دید

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پهن یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز