لغت نامه دهخدا
غریب وند. [ غ َ وَ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 ).
غریب وند. [ غ َ وَ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 ).
تیره از طایفه کیومرسی ایل چهار لنگ بختیاری
💡 با همه رنج غریبی و غم تنهائی چون غم عشق توام مونس جانست چه غم
💡 شود بسوی تو هر جا غریب خسته دلیست که هم پناه غریبی و هم شفای علیل
💡 دی ما و می و عیش خوش و روی نگار امروز غم و غریبی و فرقت یار
💡 زین جا غریب رفت گر آنجا قریب بود زین جا اسیر رفت گر آنجا امیر بود
💡 طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما
💡 گر ماه در کمندِ تو باشد غریب نیست خورشید نادرست کمندی به گردنش