غبیده بادام

لغت نامه دهخدا

غبیده بادام. [ غ ُ ب َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) قسمی نان شیرینی با بادام. || رجوع به قبیده شود. || سنجد. رجوع به سنجد شود. غُبَیرا.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نوعی نان شیرینی که از مغز بادام و پسته و گردو و کنجد سازند حلوای مغزی قمیطا. ۲ - سنجد.

جمله سازی با غبیده بادام

💡 دامست راه عشق و نهاده به شاهراه بادام و بند خلق سنایی به دام عشق

💡 طغرلم در دام شد زان هر دو بادام ترش یک علاج خشکی سودا ز بادامم نشد

💡 سیب و بادام اگر نیست چه باک چشم در چشم و ذقن در ذقن است

💡 شکرش دارد و بادام زیان پنداری چشم نگشاید از آن روی و نگوید سخنی

💡 از صحبت ناجنس به کامل نرسد نقص از تلخی بادام چه پرواست شکر را؟

💡 روغن بادام می خواهد ز چشم آهوان خویش را در دامن صحرا ازان مجنون کشید

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز