عمار خطمی

لغت نامه دهخدا

عمار خطمی. [ ع َم ْ ما رِ خ َ ] ( اِخ ) ابن أوس بن خالدبن عبیدبن امیةبن عامربن خطمه انصاری خطمی. «ذهبی » نام او را عمار و «ابن حجر» آن را عمارة داند.رجوع به عماره انصاری ( ابن أوس بن خالد... ) شود.

فرهنگ فارسی

ابن اوس ابن خالد بن عبید بن امیه بن عامر بن خطمه انصاری خطمی

جمله سازی با عمار خطمی

تنم را همچنان اندر عماری بگردانید اندر هر دیاری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد