علی نثاری

لغت نامه دهخدا

علی نثاری. [ ع َ ی ِ ؟ ] ( اِخ ) ابن محمد قیصری رومی حنفی. مشهور به نثاری. فقیه بود و به قسطنطنیة سفر کرد و در آنجا در سال 1110 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر قاضی میر. 2- الفوائد العلیة من المسائل الشرعیة، در فتاوی. ( از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 764 ).

فرهنگ فارسی

ابن محمد قیصری رومی حنفی مشهور به نثاری فقیه بود و به قسطنطنیه سفر کرد و در آنجا در سال ۱۱۱٠ قمری درگذشت

جمله سازی با علی نثاری

💡 گمان برم که برای چنین نثاری بود که درج دیده بیندوخت این لَالی را

💡 گر به میدان رود آن بت مگذارید دمی بو که هشیار شوم برگ نثاری بکنم

💡 سالها مردمک دیده برای شب وصل خون دل خورد که ترتیب نثاری بکند

💡 هرکه پیش تو نثاری آرد از زر و گهر از ره معنی نثار او نباشد پایدار

💡 چنین دریا کن آن ره را نثاری که تا نبود در این راهت غباری

💡 دیده را دَستگَهِ دُرّ و گهر گرچه نَمانْد بخورَد خونی و تدبیرِ نثاری بکُند

اورگیم یعنی چه؟
اورگیم یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز