سپهر فرسای

لغت نامه دهخدا

سپهرفرسای. [ س ِ پ ِ ف َ ] ( نف مرکب ) فرساینده سپهر:
برزد شغبی سپهرفرسای
او نیز نگون فتادبر جای.نظامی.

فرهنگ فارسی

فرساینده سپهر

جمله سازی با سپهر فرسای

مانند فلک نیست جهان فرسایی هردم کند اندیشه و هر شب رایی
به کین خویش تن دشمنان همی فرسای به ‌مهر خویش دل دوستان همی پرور
آورد از اثر موجه گردون فرسای قلزم قهر تو در زورق افلاک خلل
جوشن خویش در او پوش و مپوش تو برو بازوی خوبان فرسای
به شورشهای عشق گام فرسای نمک در دیدهٔ داغ درون سای
سبک کردی چو دست تیشه فرسای تراشیدی مگس را شهد از پای
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ژرف یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
اوشاخ یعنی چه؟
اوشاخ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز