سر فتیله چرب ک

لغت نامه دهخدا

سر فتیله چرب کردن. [ س َ رِ ف َ ل َ / ل ِ چ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رجوع به ماده قبل شود.

جمله سازی با سر فتیله چرب ک

برای آغاز عمل احتراق، یک رشته فتیله به کار گرفته می‌شود یا همانند جعبهٔ کبریت، بخش فوقانی آن، با عمل اصطکاک آتش زده می‌شود.
ز دوری تو چنان بزم عیش افسرده است که پنبه بر سر میناست چون فتیله داغ
همین نه لاله به داغ تو ای سمنبر سوخت به باغ غنچهٔ گل چون فتیله عنبر سوخت
نخستین تفنگ را عثمانی‌ها در آخرین سال‌های قرن ۱۴ میلادی (۱۳۹۴) به عنوان نمونه کوچک از توپ‌هایی که می‌ساختند برای استفاده فردی اختراع کردند که مثل توپ سرپر و دارای فتیله بود و اولین یگانی که در دنیا از تفنگ استفاده کرد، یگانی از جان نثارهای عثمانی بود.
چون فتیله شوخ ملتقچی ز حرفم سرنتافت تا نیامد خانه من بوی دارو را نیافت
توان معاینه کرد از فتیله‌سازی موج که بحر راست چه مقدار در جگر ناسور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لاشی
لاشی
ددی
ددی
شکوه
شکوه
رویداد
رویداد