سالی سرای

لغت نامه دهخدا

سالی سرای. [ س َ ] ( اِخ ) ولایتی است از ایالت بدخشان. رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 91، 402،406 تا 408، 414 و 602 و ج 4 ص 21، 52 و 304 شود.

فرهنگ فارسی

ولایتی است ارولایت بدخشان

جمله سازی با سالی سرای

سالی است در میان دل و لعل آن نگار باقی است از برای یکی بوسه شکرآب
آنا برنز، متولد بلفاست، پایتخت ایرلند شمالی می‌باشد اما ده سالی است در انگلیس زندگی می‌کند.
عهد ممنون خواهدم از خویش چون گویم مباش خشگ سالی را که گردد آبرو نایاب ازو
اگر بُگْذَشتمی یک روز دَرْ کوی، بُدی آن کوی تا سالی سَمَن‌بوی.
افراد زیر ریاست این دانشگاه را در طول سالیان گذشته بر عهده داشته‌اند:
زنجان در طی سالیان بعد، شاهد رویدادهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی مختلف مثل شورش بابیان، نهضت مشروطیت و درگیری‌های دموکرات‌های آذربایجان می‌باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الم
الم
انعکاس
انعکاس
فراخوانی
فراخوانی
تقسیم
تقسیم