زبان اور شدن
جمله سازی با زبان اور شدن
عدل تو تیغ کیا گر بفسان برزند باز تواند برید، دست و زبان لهب
ای خداوندی، که از بهر ثنای بزم تو سوسن اندر بوستان باده زبان گردد همی
چگونه بی سبب آید ز دل سخن به زبان گهر به پای خود از بحر برنمی آید