روبهی کردن

لغت نامه دهخدا

روبهی کردن. [ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) روباهی کردن. روباه بازی کردن. حیله به کار بردن. مکر و فسون ساختن. نیرنگ بازی کردن. رجوع به روباه بازی کردن شود.

فرهنگ فارسی

روباهی کردن روباه بازی کردن حیله بکار بردن

جمله سازی با روبهی کردن

مپندار گر شیر و گر روبهی کز اینان به مردی و حیلت رهی
شیری از آن روبهی آغاز کرد سیبش از آن روبهی آغاز کرد
گفتی که تو روبهی نه‌ای شیر ما را سقط همه سگان گیر
بیشه‌ای کان پر است از شیران کی کند روبهی در آن سیران ؟
روبهی چند بود در بن غار به هم افتاده از برای شکار
در پنجه مرگ روبهی کرد قالب به مصاف او تهی کرد