ذات اجدال

لغت نامه دهخدا

ذات اجدال. [ ت ُ اَ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیکی بدر که رسول اکرم صلوات اﷲ علیه هنگام رفتن بدر بدانجا نماز گزارد و عبیدبن حرث بن عبدالمطلب یکی از شهدای بدر نیز بدانجا مدفون است. ( از المرصع ).

جمله سازی با ذات اجدال

ذات و صفات در نظر عارفان یکی است گر روشن است چشم دلت جسم و جان یکی است
اى خدائى كه هستى اش دليل هستى اوست، و ذات پاكش منزه از تجانس و شباهت بهمخلوقات اوست.
همه بر گرد تو گردند چه کوکب چه فلک همه در ذات تو محوند چه جوهر چه عرض
بود آن بیضه ذات تو که رنگ اوست بی‌ رنگی تنزل در صفت هر یک دگر سان بال و پر دارد
و ما برح لله - عزت آلاؤ ه - فى البرهة بعد البرهة و فى اءزمان الفترات عبادناجاهم فى كرهم و كلمهم فى ذات عقولهم...
هر چند به قدرت و به علم او با ماست دانم که به ذات از همهٔ خلق جداست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ژرف
ژرف
عضو
عضو
مدیون
مدیون
عزیز
عزیز