لغت نامه دهخدا
دامن فشردن. [ م َ ف ِش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل دامن گشادن. دامن بستن. ( آنندراج ). درهم نوردیدن و گرد کردن دامن:
در هم شکفته غنچه دل لاله را جگر
بر هر زمین که دامن مژگان فشرده ایم.طالب آملی.
دامن فشردن. [ م َ ف ِش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل دامن گشادن. دامن بستن. ( آنندراج ). درهم نوردیدن و گرد کردن دامن:
در هم شکفته غنچه دل لاله را جگر
بر هر زمین که دامن مژگان فشرده ایم.طالب آملی.
مقابل دامن گشادن
💡 روغن زیتون را از میوه درخت زیتون استخراج میکنند. روغن زیتون را با فشردن میوه زیتون به دست میآورند. روغن زیتون دارای مقدار زیادی چربی اشباع نشده است.
💡 مرا بگذار چون پرگار تا گرد جهان گردم که سرگردانیم از پا فشردن بیش می گردد
💡 2 - شيوه ناروايى را مذهب گرفتن و بر آن تعصب و پاى فشردن و جز آن راباطل و بيراهه
💡 خیال سیب زنخدان یار می گزدش شد از فشردن دل هر که را که دندان سرخ
💡 رگ تخیل سوار گردن نم فشردن متاع دامن چو ابر تا کی بلند رفتن عرقکن و این غبار بنشان
💡 کروز کنترل شامل سه دکمهی set و cancel و resume است که قابلیت کروز را کنترل میکند. با فشردن پدال ترمز کروز خاموش میشود.