خوش بیاری

لغت نامه دهخدا

خوش بیاری. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) خوش طالعی. خوش اقبالی. مقابل بدبیاری. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

خوش طالعی خوش اقبالی

جمله سازی با خوش بیاری

ای حریفان بیاری گل و مل چاره جوئید، کار سخت افتاد
تا بشکنی سپاه غمان بر دل آن به که می بیاری و بگساری
زبان دُر فشان پرراز داری که هر ساعت از او دری بیاری
از ایران فراوان سپاه آمدست بیاری برین رزمگاه آمدست
بیاری فراوان سپاه آمدست بسی کینه‌ور رزمخواه آمدست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب