خوش بودار

لغت نامه دهخدا

خوش بودار. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( نف مرکب ) معطر. عطرسا. ( ناظم الاطباء ). دارای بوی خوب.

فرهنگ فارسی

معطر عطرسا

جمله سازی با خوش بودار

نمک بودار (به انگلیسی: Smelling salts) یا نمک معطر یا دوای‌ استشمامی‌ یا کربنات آمونیوم معطر یا ملح خوشبو ماده‌ای شیمیایی است که در پزشکی برای تحریک هشیاری به کار می‌رود.
هم در میان بزرگ‌خفاش‌ها و هم کوچک‌خفاش‌ها گونه‌هایی یافت می‌شود که از میوه‌ها تغذیه می‌کنند. این شبکورها آب میوه‌های شیرین را می‌خورند و دانه‌های آن‌ها را پراکنده می‌کنند. میوهٔ مورد علاقهٔ شبکورها باید گوشت‌دار و شیرین باشد اما دلیلی ندارد که رنگ‌های پررنگ داشته باشد یا بودار باشد.
او در فیلم قضیه بودار است بازی کرده است.
چرمِ بینی یک اندام حسی مستقل است: این عضو، یک اندام حسی شیمیایی است که با لمس کردن فعال می‌شود. از چرمِ بینی برای لمس یک جسم عطر و بودار حاوی فرومون استفاده می‌شود.
لمورهای پشمالوی برای از دست ندادن انرژی بیش از ۶۰ درصد وقتشان را در استراحت به سر می‌برند. در حالی که شیفاک‌ها که میوه‌های پرانرژی مصرف می‌کنند برای نشانه‌گذاری قلمرو خود مایعات روغنی بودار و نیز عرق تولید می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال فرشتگان فال فرشتگان فال نخود فال نخود فال قهوه فال قهوه