خداوند کشنده

لغت نامه دهخدا

خداوندکشنده. [ خ ُ وَ ک ُ ش َدَ / دِ ] ( نف مرکب ) کشنده پادشاه. قاتل شاه. قاتل ملک: دیگر روز برابر شد با آن یاغیان خداوندکشندگان. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به خداوندکش شود.

فرهنگ فارسی

کشنده پادشاه قاتل شاه

جمله سازی با خداوند کشنده

إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ (۱۱) که خداوند ایشان بایشان آن روز داناست و از ایشان آگاه.
از فیلم‌ها یا سریال‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به گزارش به خداوند، ماریا و آوگوست استریندبری: یک عمر اشاره کرد.
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ نبینی و ندانی که چون کرد خداوند تو بِعادٍ (۵)
ديگر اين كه، چون خداوند از مخالفت آدم در بهشت آگاه بود و مى دانست كه سرانجامشهبوط در زمين و اسكان در آن است بر اساس اين علم غيب فرمود: من خليفه اى در زمين قرار مىدهم. (739)
پس، خداوند، خوف و مذلّت بر ايشان مسلّط فرمود. حتى آنكه شخص، بعضى از اسبابخود را مى گذاشت به جهت تعجيل در حركت. پس ساعتى نكشيد كه تمام ايشان كوچ كردندو رو به بيابان آوردند.
بِما غَفَرَ لِی رَبِّی بآنچه بیامرزید مرا خداوند من، وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ (۲۷) و مرا از نواختگان کرد.