خار مهک

لغت نامه دهخدا

خار مهک. [ رِ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) صاحب فرهنگ ناظم الاطباء آن را خارْمَهک نیز ضبط کرده است. حشیشی است کوهی که در سنگستان روید و بهترین آن سبز باشد گرم و خشک است در سوم. گویند اگر قدری از آن در زیر بالین طفلی که از دهن او آب رفته باشد بگذارند بر طرف شود و آن را به عربی شوکةالعربیه و شکّاعی خوانند. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ). یکنوع گیاهی است. ( ناظم الاطباء ). گیاهی است که روستائیان برای شکسته بندی نیز آن را بکار می برند.

فرهنگ عمید

گیاهی که در زمین های سنگلاخ میروید و در طب سنتی از آن برای شکسته بندی استفاده می کردند.

فرهنگ فارسی

صاحب فرهنگ ناظم لاطبائ آنرا خار مهک نیز ظبط کرده است.

جمله سازی با خار مهک

💡 به یاد عارض او سوی گلستان رفتیم به هر گلی که رسیدیم خار ما می شد

💡 از بس به راه شام سکینه پیاده رفت پژمرده گل بود ز غم خار پا هنوز

💡 بر کسی بار نه و بارکش یکدیگرند خار جان و دل خویشند و گلستان همند

💡 خونین شدست سربسر اندام نازکش از بس که می نهد رخ خوب تو خار گل

💡 گرد آن کعبه مغرور که صد قافله دل خونبهای سر خاری ز مغیلانش نیست

💡 اگر شکفته گلی باغ ملک را شاید که در دو دیده بدخواه ملک خار تویی

مطلقه یعنی چه؟
مطلقه یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز