خار انداز
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خار انداز
قرص خور از هراس سپر نیز بفکند آنجا که یافت تیغ سر انداز تو، فسان
اگر چه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن نظر بر این دلِ سرگشتهٔ خراب انداز
شمع و گل ارزانی پروانه و بلبل اسیر ما و استغنای صیاد شکار انداز خویش
نتوان تاخت به انداز دماغ مستان بال شوقی مگراز نشئه به صهبا بخشند
آسمان در صف جنگش سپهی تیر انداز آفتاب از پی فتحش سپری تیغ زن است