حسین زعفرانی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با حسین زعفرانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را یکی پرنیانی یکی زعفرانی
بصحرا ستد زعفران جای گلها وزان گشت روی زمین زعفرانی
گفتیم رخساره تو زعفرانی از چه شد سر این روزی ز شاخ ارغوان خود بپرس
دلا گر مرا تو ببینی ندانی به جان آتشینم به رخ زعفرانی
شنبلیدی گشت از آشوبش نباتِ مرغزار زعفرانی گشت از آسیبش درخت بوستان
هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی داد مرا ز عشق تو رخسار زعفرانی داد