حسن اباد ابروان

لغت نامه دهخدا

( حسن آباد آبروان ) حسن آباد آبروان. [ ح َ س َ دِ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد در 25هزارگزی خاور فریمان و 4 هزارگزی خاور شوسه عمومی مشهد به سرخس. جلگه و معتدل است. 91 تن سکنه شیعه فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( حسن آباد آبروان ) ده از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد

جمله سازی با حسن اباد ابروان

و در صادقى است: مقرون الحاجبين. ابروان مباركش به هم پيوسته؛اقنى الانف. بينى مباركش باريك و دراز كه در وسطش اندك انحدابى است.
امام ششم مى فرمايد: روغن بنفشه را به ابروان خود بماليد زيرا سردرد را از بين مىبرد.
تو را طاق ابروان آرامگاه مدعی گشته دلم را بس عجب نبود اگر طاقت به طاق افتد
در برخی افسانه‌های ژاپنی، ابروان اوکه موچی از جنس ابریشم نوشته شده‌است.
به طاق ابروان خوانم ترا پیوسته پیش خود با این آیت رحمت به محرابت چو می خوانم
گر قبول عشق خواهی بیخ وصل از دل بکن ملک چین داری ز حسرت ابروان پر چین مکن