حاجب کبیر

لغت نامه دهخدا

حاجب کبیر. [ج ِ ک َ ] ( اِخ ) لقب خوارزمشاه آلتونتاش است «: خوارزم بحاجب کبیر آلتونتاش داد...» ( ترجمه تاریخ یمینی ص 406 ). رجوع به آلتونتاش خوارزمشاه شود.

فرهنگ فارسی

لقب خوارزمشاه

جمله سازی با حاجب کبیر

روش استاندارد برای تصویر سازی از عروق است که پس از تزریق ماده حاجب به داخل رگ با اشعه ایکس عکس‌برداری می‌شود.
به‌طور کلی مواد حاجب (عوامل کنتراست برونی) در MRI در دو دستهٔ اصلی زیر قرار می‌گیرند:
زانجای که از آن تاخته بودیم به تعجیل زیرا که همه حاجب زین جای روا شد
ز بهر حاضر اکنون زبانت حاجب توست ز بهر غایب فردا رسول تو قلم است
سید علی‌اصغر حاجب‌التولیه (درگذشته ۱۳۲۱ خورشیدی) که نام خانوادگی دربانی برگزید، نماینده قم در دوره‌های هفتم تا یازدهم مجلس شورای ملی بود.
يك مدت در محبس زندان سعيد حاجب نگه داشت تا آقا را شكنجه دهد و بكشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رقیق
رقیق
فاسد
فاسد
قدرت
قدرت
پیشه
پیشه