لغت نامه دهخدا
جاوزین. ( اِ ) حجرالبقر است. ( تحفه حکیم مؤمن ). جاوزهرج. رجوع به جاوزهرج شود.
جاوزین. ( اِ ) حجرالبقر است. ( تحفه حکیم مؤمن ). جاوزهرج. رجوع به جاوزهرج شود.
حجر البقر است
💡 در الفبای جاوی این حرف نمایندهٔ واج /p/ است.
💡 یک جوان۲۲ ساله بحرینی به نام مصطفی عبدالکریم خاتم در پی شکنجه در داخل زندان جاو در وضعیت بدی گزارش شدهاست. ظاهراً او برای تسلیم اتهام مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت. علیرغم وخامت شرایط، خاتم از هرگونه کمک یا مراقبت پزشکی محروم شد که مورد انتقاد سازمانهای حقوق بشری قرار گرفت.