لغت نامه دهخدا
جان احمدقلیخان. [ اَ م َ ق ُ ] ( اِخ ) یکی از سرداران که هنگام محاصره بلخ از طرف محمدخان شیبانی در آنجا بودو دروازه عکاشه توسط او و چندتن دیگر از سرداران ضبط شد. ( از حبیب السیر چ تهران جزء 3 از ج 3 ص 292 ).
جان احمدقلیخان. [ اَ م َ ق ُ ] ( اِخ ) یکی از سرداران که هنگام محاصره بلخ از طرف محمدخان شیبانی در آنجا بودو دروازه عکاشه توسط او و چندتن دیگر از سرداران ضبط شد. ( از حبیب السیر چ تهران جزء 3 از ج 3 ص 292 ).
از سرداران محاصره بلخ بود
💡 جای سپندش همی برابر رخسار جان و دل مردمان بسوخت بمجمر
💡 کو عقل که در ره تو پوید آخر کو جان که زعزّت تو گوید آخر
💡 بترسید و جوید همی زآن درنگ مگر جان رهاند ز کام نهنگ
💡 قرب صد سال است و کسری زین سخن کو نشسته در میان جان من
💡 به جان و به دل رای جنگ آورند بدین رزم خوی پلنگ آورند