تنه شدن

لغت نامه دهخدا

تنه شدن. [ ت َ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح بعضی بمعنی قبول کردن و راضی شدن است، مانند تن دردادن به خلاف تن زدن که از کاری تفره [ طفره ] زدن است و خاموش شدن. ( انجمن آرا )( آنندراج ). قبول کردن و راضی شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

در اصطلاح بعضی به معنی قبول کردن و راضی شدن است. قبول کردن و راضی شدن.

جمله سازی با تنه شدن

بشکفته تنه باغِ خْوارْ خروار گلْ کی دییهْ یکی خالُ و اَنْدی هزارْ گلْ
ای بیرحمه یارْ، رَحمْ دنییه تنه دلْ فردا قیامتْ، دامنْ گیرمهْ سَرِ پلْ