تقاضا امدن

لغت نامه دهخدا

( تقاضا آمدن ) تقاضا آمدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) تقاضا برآمدن. میل کردن. خواهان شدن:
چو کار از پای بوسی برتر آمد
تقاضای دهان بوسی برآمد.نظامی.تقاضای آن شوی چون آیدش
که از سنگ وآهن برون آیدش.نظامی.رجوع به تقاضا و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( تقاضا آمدن ) تقاضا بر آمدن میل کردن

جمله سازی با تقاضا امدن

💡 از شعر و تقاضا دل و مغزم به خلل شد در وعده بی مغز تو تا کی نگرم من؟

💡 تلاش‌های کارزار پایان‌دادن به تقاضا همچنین شامل کارزارهای گسترده آگاهی‌دهی عمومی می‌شود.

💡 هیچ تقاضا نکنم ور بکنم دفع دهد صد چو مرا دفع کند او به یکی هین هله‌ای

💡 خواهشمند است با تقاضای بنده موافقت فرموده و دستورها لازم را در این خصوص مبذول فرمایید.

💡 هر چه او کند من راضیم هر چه او دهد من قانعم سایل نمی‌باشم دمی عشق این تقاضا می‌کند

💡 خود آگهی ز حال دل وآرزوی دل بر درگه تو عرض تقاضا چه حاجت است

قیز یعنی چه؟
قیز یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز