ترش گیاه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با ترش گیاه
صحبت میان حسن و محبّت چنین خوش است با ما نگاه گرم تو برق و گیاه بود
کجاست برق جهانسوز من بگو او را بیا بسوز دراین دشت اگر گیاهی هست
دلت مرادپرستی از آن گیاه آموخت که از نسیم بهاران برد به شعله پناه
این چه گیاه خط است وین چه گل روی خلد چو این گل چو آن گیاه ندارد
بجز از مرتع حسنت نکند دل خوش جای تا که از سبزه خط مهر و گیاهی داریم
ز تربت من اگر سر زند گیاه و از آن به رنگ خون گلی ار بشکفد گیاه من است