تدمری زاده

لغت نامه دهخدا

تدمری زاده. [ ت َ م ُ دَ ] ( اِخ ) محمد درویش ( نقیب الاشراف بلاد روم ). از علمای قرن چهاردهم هجری است. او راست: الاسعاف لنقیب السادة الاشراف ( رساله ای در نحو ) که بسال 1299 هَ. ق. از تألیف آن فراغت یافت و بسال 1312 هَ. ق. در مطبعه علمیه به طبع رسیده. ( معجم المطبوعات ج 1 ستون 629 ).

فرهنگ فارسی

محمد درویش از علمای قرن چهاردهم هجری است اوراست: الاسعاف لنقیب الساده الاشراف که بسال ۱۲۹۹ از تالیف آن فراغت یافت و بسال ۱۳۱۲ هجری قمری در مطبعه علمیه به طبع رسیده.

جمله سازی با تدمری زاده

پالمیرا (‎/ˌpælˈmaɪrə/‎؛ گویش تدمری:  ; عربی: تَدْمُر) (معنی:معبد آفتاب)؛ شهری قدیمی است در مملکت شام مابین دمشق و حمص.
رومیان توجه خاصی به تدمر داشتند و علت آن علاوه بر تجارت، هم‌مرز بودن تدمر با ایران نیز بوده‌ است. زیرا تدمر حدفاصلی میان روم و ایران اشکانی و ساسانی بود. در میان این کشمکش‌های دوجانبه، امیران تدمر سیاستی هوشمندانه اتخاذ کرده بودند و استفاده‌های فراوانی می‌بردند. آنتوان به بهانه اینکه تدمر می‌کوشید از دو قدرت روم و پارت به‌طور مساوی استفاده کرده استقلال خود را حفظ کند، در سال ۴۱م. به آنجا حمله کرد. اما حمله او بی‌نتیجه ماند، زیرا اهل تدمر پیش از رسیدن آنتوان زنان و اموال خود را برگرفته به جانب چپ رود فرات پناه برده بودند. سپاه روم نیز از ترس تیراندازان ماهر تدمری و حمایت ایرانیان به دشت‌های فرات نزدیک نشد. تنها نتیجه‌ای که از این جنگ حاصل شد این بود که میان ایران و آنتوان به کلی به هم خورد، زیرا ایرانیان خود را مدافعان طبیعی تدمر به حساب می‌آوردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز