تحاشی کردن

لغت نامه دهخدا

تحاشی کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) انکار کردن و قبول نکردن و نپذیرفتن و امتناع نمودن و به یک سو رفتن. کیبیدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تن زدنپرهیز کردن دوری جستن.

جمله سازی با تحاشی کردن

💡 در سایهٔ قانون سر قانون‌طلبان را از تن ببریدند و نکردند تحاشی

💡 چو ممزوج شد با مزاجِ تو می تحاشی مکن تا توانی ز وی

💡 به بیداری و هوشیاری گرای ز تقصیر و غفلت تحاشی نمای

💡 بود دو نرگس آن شوخ بی تحاشی ما ز جنبش مژه در کار دلخراشی ما

💡 شرط آداب عبودیت بجا آرد نخست پس بگوید بی تحاشی پیش تخت شهریار

دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز