تاسه برافتادن

لغت نامه دهخدا

تاسه برافتادن. [ س َ / س ِ ب َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) به نفس افتادن. بشدت دم زدن گرفتار شدن. رجوع به تاسه شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بنفس افتادن بشدت دم زدن.

جمله سازی با تاسه برافتادن

از ديدگاه ما هيچ پديده اى رخ نمى دهد و بوجود نمى آيد مگر اينكه داراىعلل و عواملى باشد. عوامل و علتها، زمينه و هست شدن پديده ها را فراهم مى كنند. معلولهاهميشه بر اساس يك سرى از علتها بنا مى شوند. نابودى و منقرض شدن يك پديده ياجامعه نيز بايد عواملى داشته باشد. همانطور كه برپايى و ثبات يك امت و بنيان يكجامعه بر اساس عللى است، بطور مسلم، انقراض و برافتادن آن نيز زاييده عواملى خواهدبود.
نگاتیویسم و بنیانگذار آن کارل پوپر بر این نظر هستند که امکان تأیید یک نظریه وجود ندارد. ما تنها می‌توانیم نظریه را رد کنیم. برافتادن یک نظریه به مدد آزمون فرضیه حاصله از آن، برافتادن یک نظریه به مدد یک نظریه دیگر است. یا برافتادن یک برنامه پژوهشی به مدد یک برنامه پژوهشی دیگر؛ بنابراین از نظر آنها معیار اساسی علمی بودن ابطال‌پذیری است و
با مرگ کریم خان اوضاع کشور باز به هم ریخت و نبرد بر سر قدرت بازماندگان زند فشار بسیاری به مردم آورد. حتی در برافتادن این خاندان مردمان بسیاری قربانی قاجارهایی شدند که فرمانروایی را از زندیان ربوده بودند، برای نمونه بلایی که بر سر مردم کرمان آمد را می‌توان نمونه آورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
خویش
خویش
اتی
اتی
فال امروز
فال امروز