انجیر بستی

لغت نامه دهخدا

انجیر بستی. [ اَ رِ ب ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) قسمی انجیر که در ذخیره خوارزمشاهی مکرر نام آن چون دارویی در بعض معجونها و غیره برده میشود. منسوب به بُسْت از شهرهای خراسان که در خوبی معروف بوده. ( از یادداشت مؤلف ):
غرابی که با تندرستی بود
همه دانش انجیر بستی بود.نظامی.

فرهنگ فارسی

قسمی انجیر که در ذخیره خوارزمشاهی مکرر نام آن چون دارویی در بعض معجون ها و غیره برده می شود ٠

جمله سازی با انجیر بستی

طبیعت کوهستانی، چشمه‌های آب شیرین، درختان بلوط، کلخونگ، بادام کوهی، انجیر و درخت کنار به این منطقه زیبایی خاصی بخشیده است.
از محصولات این روستا می توان به گردو، توت، آلبالو، انواع گلابی، ازگیل، انجیر، انگور و... نام برد.
هیچ دیدستی که اندر مزرع‌آباد جهان مرغ معنی رام گردد دانه انجیر را
وضع گردو، فندق، آلو، گیلاس، زردآلو، گلابی، سیب، ازگیل، درخت، انجیر و درختان انار نیز که همگی احتمالاً از منطقه خزر نشات گرفته‌اند چنین است.
حَشْوِ انجیر چو حلوا‌گر استاد که او حَبِّ خشخاش کند در عسلِ شهد به کار
مگس بر خوان حلوا کی کند پشت به انجیری غُرابی چون توان کشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نمایان یعنی چه؟
نمایان یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز