اقطاع خوار

لغت نامه دهخدا

اقطاع خوار. [ اِ خوا / خا ]( نف مرکب ) آنکه از درآمد و سود اقطاع بهره برد. راتبه دار. مقرری گیر: تا همگی شبانکارگان سپاهی و سلاح ور و اقطاع خوار شدند. ( فارسنامه ابن بلخی ).
ز لطفش صد امید اقطاع خوار
موظف ز طبعش چو عشرت هزار.ظهوری.

فرهنگ فارسی

آنکه از در آمد و صود اقطاع بهره برد

جمله سازی با اقطاع خوار

در اواخر همین دوره بخش وسیعی از بافت تحت نفوذ گنجعلی خان افشار، ایلخان بزرگ قرار گرفت و بعد از او حاکمیت اقطاع و افشار به برادرش هژبرالسلطنه واگذار شد.
۳- اقطاع شخصی: احتمالاً چنین اقطاعانی ارث به فرزندان منتقل می‌شد و گیرنده آن تعهدی در مقابل دیوان نداشت و ظاهراً از خراج هم معاف بود.
خورشید گردون کاین چنین تابد بر اقطاع زمین از گنبدت گیرد ضیا هو یا علی موسی الرضا
ای بر تو هر دو کون حلک، ملک تو اقطاع ملک خیز، ارنه بنشیندفلک، زود، ارنه، برخیزدمدر
که به اقطاع نخواهم نه جهان بلکه فلک نه فلک نیز مجرد فلک و هرچه دروست
کشور، ملک همه خاندان خان محسوب می‌شد و به اقطاعات کوچک تقسیم می‌شد و گاه خانان این نواحی مقتدر بودند و رئیس دولت را به رسمیت نمی‌شناختند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوز
گوز
حوصله
حوصله
مطاع
مطاع
متفاوت
متفاوت