اشوب انگیز

لغت نامه دهخدا

( آشوب انگیز ) آشوب انگیز. [ اَ ] ( نف مرکب ) فتنه انگیز.

فرهنگ عمید

( آشوب انگیز ) فتنه انگیز.

فرهنگ فارسی

( آشوب انگیز ) ( اسم ) فتنه انگیز.

جمله سازی با اشوب انگیز

بر او مالید پر کای خواجه برخیز که امشب خوابت آمد دولت انگیز
چند از این عقل ترّهات انگیز چند ازین چرخ و طبع رنگ آمیز
فتنه گویند بر انگیخت نزاری ز جهان فتنه انگیز بود عاشقِ شوریدۀ مست
با لعبت فر خار نشاط و طرب انگیز وز خار تعب چشم بداندیش همی خار
هلال نعل که گر بر سپهرش انگیزی فتد ز پویه به چرخ چهارمش چو گذار
اشعار گروه توسط خواننده گروه یعنی هانسی کورش نوشته می‌شود و او در نوشتن این اشعار سخت تحت تأثیر نوشته‌های وهم انگیز و افسانه‌ها و موضوعات سنتی نویسندگانی چون جی. آر. آر. تالکین، استفن کینگ و مایکل مورکک قرار دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آب از دستش نمی‌چکد
آب از دستش نمی‌چکد
مکان
مکان
کردار
کردار
پوزیشن
پوزیشن