لغت نامه دهخدا
احدب مزور. [ اَ دَ ب ِ م ُ زَوْ وِ ] ( اِخ ) مردی بود که خط هر کس چنان تقلید کردی که صاحب خط نیز تمیز نتوانستی. وفات او به سال 370 هَ. ق. بوده است.
احدب مزور. [ اَ دَ ب ِ م ُ زَوْ وِ ] ( اِخ ) مردی بود که خط هر کس چنان تقلید کردی که صاحب خط نیز تمیز نتوانستی. وفات او به سال 370 هَ. ق. بوده است.
نام مردی است که خط هر کس چنان تقلید کرد که صاحب خط نیز تمیز نتوان کرد
💡 سپهر احدب از رشکی که دارد مرا چون خویش بالا کرده احدب