اجازه به مجاز معین در مجاز فیه مجهول

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اجازه به مجاز معین در مجاز فیه مجهول، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و به اذن در نقل حدیث، در صورتی که مورد اجازه، مجهول باشد، گفته می شود.
اجازه به مجاز معین در مجاز فیه مجهول، مانند این که شیخ روایت بگوید: "اجرتک کتاب السنن" به تو اجازه دادم که کتاب سنن را نقل کنی. در این جا مجاز فیه که "کتاب سنن" می باشد معلوم نیست کدام یک از کتب سنن وی است. این صورت را گروهی از باب این که اجازه به مجهول است باطل دانسته اند.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع زیر استفاده شده است: • سیوطی، عبدالرحمن، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی.
۱. ↑ سیوطی، عبدالرحمن، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۴۵۴.
...

جمله سازی با اجازه به مجاز معین در مجاز فیه مجهول

برای استفاده مجدد از آب هیچ نوع الگوی واحدی وجود ندارد اما گزینه‌های بسیاری وجود دارند که از نظر علمی ثابت شده می‌باشند که اجازه حفظ منابع آبی را به جوامع می‌دهند. در زیر برخی از عناوین استفاده شده توسط دانشمندان برای توصیف گزینه‌های احیای آب آورده می‌شوند:
تحولات اخیر در اپتیک غیر خطی، به نا اجازه می‌دهد که از منابع نوری با طول موج‌های مختلف و پهنای باند بیشتراستفاده کنیم.
در سال ۲۰۰۰، مسئولین برلین اجازه برگزاری رژه عشق را به علت مخالفت فعالان طرفدار میحط زیست نداد. فعالان طرفدار محیط زیست معتقد بودند جمعیت زیاد بازدیدکننده که در پارک‌ها مستقر می‌شوند به پارکها آسیب می‌زنند. در سال ۲۰۰۱ دادگاه عالی آلمان حکم داد که رژه عشق یک تظاهرات سیاسی نیست و در نتیجه برگزارکنندگان آن باید هزینه تمیزکردن خیابانها را متقبل شوند.
به جز فیلادلفیا، پنسیلوانیا، شهرداری‌ها و مناطق آموزشی بقیه مراجع محلی اجازه دارند براساس قانون ۳۲ مالیات بر درآمد محلی در نظر بگیرند. ساکنان این شهرداری‌ها و مناطق آموزشی موظفند تا علاوه بر مالیات ایالتی و فدرال، اظهارنامه‌های محلی را نیز پر بکنند. این بازپرداخت‌های توسط یک آژانس جمع‌آوری خصوصی جمع‌آوری می‌شود. (مثل برکهیمر کی‌استون کالکشن یا جردن تکس سرویس).
بنى نضير زير بار نرفته در دژ خود متحصن شده در به روى خود بستند. سپاه اسلامپانزده روز ايشان را در محاصره گرفت تا اينكه ناگزير شدند سر بر فرمانحضرتش فرود آورند. به اين ترتيب كه تنها اجازه يافتند يك بار شتر اسباب و لوازمزندگانى را، آن هم به غير از آلات جنگى، با خويشتن برگيرند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال درخت فال درخت فال قهوه فال قهوه