ابو مرداس

لغت نامه دهخدا

ابومرداس. [ اَ م ِ ] ( ع اِ مرکب ) تنین. ( المرصّع ).

فرهنگ فارسی

تنین

جمله سازی با ابو مرداس

يكى از سران يهود بنام مرداس بن نهيك از آمدن سپاه اسلام باخبر شد،اموال و فرزندانش را در پناه كوهى قرار داد و بهاستقبال مسلمانان شتافت و نزد آنها گواهى به يكتائى خدا و رسالت پيامبر (صلىالله عليه وآله ) داد.
عبداله خان شیخ الرعایا درای پسری به نام عالی خان گردید و عالی خان درای پسری به نام مرداس شد؛ که از مرداس سه فرزند به نام‌های: ۱. مهشی ۲. بله (بِلِی) ۳. موری به جای ماند.
826- ادريسيان در مغرب، علويان در طبرستان،آل بويه در عراق و ايران، فاطميان در مصر وشمال آفريقا، حمدانيان و بين مرداس و بنى عمار در شامات.
دشت نیزه‌وران از سرزمین‌های اساطیری ایران و شاهنامه است که در میان‌رودان قرار داشته و مرکز فرمانروایی مرداس پدر ضحاک بوده‌است. برخی دشت نیزه‌وران سرزمین آشوریان و برخی محققان سرزمین عرب‌ها می‌دانند.