ابو خداش

لغت نامه دهخدا

ابوخداش. [ اَ خ ِ ] ( ع اِ مرکب ) گربه. ( مهذب الاسماء ). سنور. ( المزهر ). قِطّ.هِرّ. || ارنب. ( المزهر ). خرگوش. درما.
ابوخداش. [ اَ خ ِ ] ( اِخ ) حبان بن زید الشرعبی. تابعی است و جریربن عثمان از او روایت کند. و بعضی او را صحابی شمرده اند.
ابوخداش. [ اَ خ ِ ] ( اِخ ) زیادبن ربیع یحمدی. محدث است.

فرهنگ فارسی

یا ابن ربیع یحمدی محدث است

جمله سازی با ابو خداش

کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته است خداش خیر دهد هر دو را بجا گفته است
براى من فرستاده اند؟ خداش پيام آنها را به امام على (عليه السلام ) رساند.
بنی خداش (به عربی: بنی خداش) یک منطقهٔ مسکونی در تونس است که در استان مدنین واقع شده‌است. بنی خداش ۲٬۹۶۸ نفر جمعیت دارد.
امام على: اى خداش نزد آن دو نفر برو، و گفتار مرا به آنها ابلاغ كن.
آشفته دوست جوی و بس گرچه بر زیان بود خواند خداش پارسی ترکش گفت شکری
گفتم خداش خوانده گروهی ز رویِ شک گفتا خداش دانَد یک فرقه بر یقین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویداد
رویداد
چیره
چیره
شیمیل
شیمیل
فال امروز
فال امروز